مقدمّه:
واژهی «معنویت»، واژهای است که در ادبیات تربیتی و عرفانی، در صدر لیست واژگان و اصطلاحات تربیتی و عرفانی جای گرفته است؛ هرچند در فرهنگ قرآن و حدیث با این نام چنان موقعیتی را کسب نکرده است. اما مصداقهای عملی «معنویت» – چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی- در قالب واژههایی چون «تقوا»، «زهد»، «احسان»، «برّ»، «ورع» اثرات خود را به نمایش گذاشته، و رهروان و سالکان طریق معنویت، هر کس به بضاعت خویش توشه واندوختهای از آن برگرفتهاند، به همین خاطر خداوند منان به مناسبتهای مختلف در کتاب مبینش آنها را ستوده است، آنان گل سرسبد مجالس و محافل عرفان، اخلاق و ادب قرارگرفتهاند.
اگر از منظر قرآن واژههای فوق را در ترازوی ارزشهای عالی بگذاریم، واژهی «تقوا» تاج زرینی است که اندام خوشمنظر معنویت را برتخت برتری در مدرسهی عالی تربیتی قرار میدهد، و بیشترین سنگینی را در ترازوی معنویت کسب میکند. برهمین اساس در پایان یک دورهی کوتاه تربیتی «ماه رمضان» خداوند هدف نهایی را کسب «تقوا» اعلام میکند. چون تربیت معنوی یکی از محورهای اساسی تربیت است، زیرا رشد معنویت همانند رشد «قلب» در هدایت جسم تاثیر مستقیم دارد و بقیه ابعاد تربیتی همسوی با آن در مسیر هدایت و تعالی قرار میگیرند. معنویت مرز و محدودیت نمیشناسد، سالکان مسیر آن هرکدام در منزلگاهی به شخصیت خویش معنا و مفهوم تازه میبخشند. به همین خاطر صاحبنظران تربیتی آن را منحصر در مکان قرار ندادهاند.
«نیروی معنوی آن نیرویی است، که کسی نمیتواند آن را از لحاظ «مکان» و «ماهیت» محدود کند و بداند، ولی آنچه مسلم است تفکر و تصور مجردی است که «کلیات» و «معنویات» را درک میکند، همان نیرویی است که در«فضیلت»، و «ارزشهای عالی»، «عدالت»، «حق» و «زیبایی» و سایر کلیات و معنویات را در مییابد»(1). زندگی در سایهی معنویت زمانی ارزشمند است که جلوهها و مصداقهای عملی آن بر زندگی شخصی انسان و جامعه سایهگستر باشد.
معنی لغوی واژهی معنویت:
معنوی، منسوب به معنی، باطنی، حقیقی(2)، آنچه با قلب شناخته شود نه با حواسی ظاهر، صفات پسندیدهی «تقوا»، «فضیلت»، «بخشندگی» و «ایثار» از جلوههای ظاهری آن است.(3)
معنویت از نظر اصطلاحی:
معنویت جوهری است که با روان و فطرت انسان سرشته شده، رشد و عدم رشد آن با چشم دیده نمیشود، ولی اثرات نیکو و پسندیدهی آن در شخصیت انسان تجلی پیدا میکند، و برابر تعریف لغوی، آثار آن «تقوا» و «فضایل» است. هنگامی که خداوند پرده از شخصیت درونی انسان برمی دارد، به دو عنصر معنویت و ضد معنویت، ارزشها و ضد ارزش ها، به نام «تقوا» و «فجور» اشاره میکند.
(وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)[شمس:7-8]؛ «و قسم به جان آدمی و آن كس كه آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام كرده است.»
از این آیه اینگونه برداشت میشود که نفس انسان موجودی دو شخصیتی است، و شایستگی بروز و ظهور تمام کمالات و ارزشها را تحت عنوان «تقوا» بدون مرز و محدودیت دارا میباشد. البته مشروط به اینکه بتوان «فجور» را که مظهر تمام شرّها و ضد ارزشهاست مهار و کنترل نمود. در واقع رسالت پیامبران(علیهمالسلام) در عرصهی دعوت، تبلیغ و انجام شعایر دینی در عرصه عمل، هدایت و کنترل همین عنصر شرّ یعنی «فجور»، وتقویت عنصر و نیروی خیر یعنی «تقوا» بوده است. در واقع میتوان گفت «معنویت» همان فضای «تزکیه» است که قرآن بدان اشاره میکند:
(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا)[شمس:8]؛ «هر كس نفس خود را پاك و تزكیه كرد، رستگار شد.»
یکی از مفسران معاصر در تفسیر «زادتهم ایمانا» که آیهی دوم از سورهی انفال است با برداشتی معنوی این گونه اظهار نظر مینماید:
«تربیت معنوی زمینهساز رشد احساسات، عواطف، تذهیب، تزکیه و شفافیت آنهاست و موجب رشد شخصیت میگردد. و از طرف دیگر تربیت معنوی و روحانی باعث «تعالی نفس»، صفای روح و سلامت روان از انواع بیماریها و رذایل اخلاقی میگردد و آرامش و آسودگی را برای انسان به ارمغان میآورد. علاوه بر این چنین تربیتی «خشیت» خداوند و تفکر درعظمت و درک اسرار آفرینش، «التزام» به اوامر و [دوری از نواهی] را در «انسان» تقویت خواهد نمود.»(4)
جلوههای معنویت از منظر قران:
چنانچه در مقدمه اشاره شد، واژه «معنویت» با این مفهوم در فرهنگ قرآنی کاربرد پیدا نکرده است. ولی مصداقهای عملی و جلوههای کاربردی آن، با عناوین مختلف: «تقوا» و «متّقی»،«احسان» و «محسن»، « ِبرّ» و «ابرار»،«زهد» و «زاهد»، «صالح» و «مصلح» آیاتی چند از کلام الله را به خود اختصاص دادهاند و در هر جایی برنامهی هدایت بخش «وحی» ضرورت دیده باشد، ویژگی و جلوههایی از صفات پسندیده – که ثمرهی معنویت درونی است – را به نمایش نهاده است. اما «تقوا» و «متّقی» بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند. ثمرهی آموزش فردی اجتماعی رمضان، کسب «تقوا» است. گویی تنها در قالب این عنوان و در سایهی تربیت متّقیان، جوامع به سعادت میرسند، چون خالق انسان آشنا به نیاز جامعه و تربیت انسان است.
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)[بقره:183]؛ «ای افرادی كه ایمان آوردهاید؟! روزه بر شما نوشته شده! همانطور كه بر كسانی كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزكار شوید.»
اشارهای گذرا به اثرات معنوی تقوا در قرآن
تاثیر معنویت در بصیرت درونی
یکی از آثار معنویت درونی، ایجاد فضای امن در مقابل توطئههای شیطانی در درون است. امری مسلّم است که شیطان طرح و فعالیتهایش به روز و فعال است. در سایهی «تقوا» بصیرت درون مانع از انجام فعالیت شیطان و طرحهای خراب کارانهی اوست. این آیهی کوتاه از الهامها واشارههای شگفتی پرده برمی دارد، وحقایق ژرفی را میرساند، الهامها و اشارهها وحقایقی که تعبیر قرآنی زیبا و اعجازانگیز آنها را در بر میگیرد. این اعجاز بیانگر این است که پسودهی اهریمن کور میکند و بی نور میگرداند و دریچهی بینش را میبندد. اما ترس از خدا و حاضر و ناظر دانستن ایزد توانا، و همچنین هراس از خشم آفریدگار و عقاب و عذاب کردگار، پرهیزگاران را تذکر میدهد و ایشان را به خود میآورد. هنگامی که پرهیزگاران به خود آمدند دریچههای بینششان باز میگردد، و پردهی خواب غفلت از روی چشمانشان فرو میافتد(5). بنابراین «بصیرت» ثمرهی تقوای درونی است، و در فضای معنویت رشد و بروز میکند.
(إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ)[اعراف:201]؛ «پرهیزگاران هنگامی كه گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و كیفر او) میافتند! و (در پرتوی یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند.»
معنویت زمینه ساز فرقان درون
نیروی فرقان، نیرویی است که حق را از باطل جدا میکند، این حقیقتی است که جای هیچ انکار نیست- البته برای اهل ایمان- چون تقوا و پرهیزگاری در دل نیروی تشخیص به وجود میآورد، بینش و نیرویی که پیچ و خمهای راه را روشن و آشکار میگرداند، چاله و چولههای سر راه را مینمایاند و با پرتوی از ایمان نورافکنی را فرا راه مسیر کمال قرار میدهد که با چشمانداز روشن، سر دوراهیها حق را از باطل جدا میکند. مفسّرین فرقان را «نور هدایتبخش» نام نهادهاند، که قلب مومنان را روشن میکند(6).
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ)[انفال:29]؛ «ا ای مؤمنان! اگر از خدا (بترسید و از مخالفت فرمان او) بپرهیزید، خدا بینش ویژهای به شما میدهد که در پرتو آن حق را از باطل میشناسید، و گناهانتان را میزداید و شما را میآمرزد، چرا که یزدان دارای فضل و بخشش فراوان است.»
اثر معنویت و صداقت در گفتار
صداقت در گفتار و درستی بیان، فضیلتی است که فرد و جامعه بیش از هرچیز بدان نیازمند هستند، زیرا حفظ زبان از اقوال زشت و التزام آن به بیان حق، در راس هر امر نیکی قرار دارد.(7)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا)[احزاب:70-71]؛ «ای كسانی كه ایمان آوردهاید تقوای الهی پیشه كنید و سخن حق بگویید تا خدا كارهای شما را اصلاح كند و گناهانتان را بیامرزد و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگاری (و پیروزی، عظیمی) دست یافته است!»
امام فخر رازی در تفسیر آیات فوق میفرماید: خداوند مومنان را هدایت و راهنمایی میکند برای آنچه که شایسته است از آنان صادر شود. چون فضایل برگرفته از ایمان و تقوای درونی است. آنچه که خداوند مومنان را راهنمایی میکند، تنها در اقوال و گفتار خلاصه نمیشود؛ بلکه تقوای درونی، و اثراتش هم اقوال را هدایت میکند هم اعمال؛ گفتار بیان حق است، و رفتار عمل به حق. اضافه میکند: خداوند مومنان را به دو امر ملتزم میکند؛ و در عوض آنان را به دریافت دو پاداش تشویق میکند؛ انجام عمل صالح در بیرون، که نتیجه تقوای درون است؛ واز طرفی صداقت در گفتار، بخشش گناهان از طرف خداوند را به دنبال دارد.(8) در دو آیهی فوق هرچند تصویری که امام فخر رازی بیان میکند، نوعی توازن درونی انسان مؤمن را به نمایش میگذارد، از یک طرف تقوا و نتیجهی آن عمل صالح و در طرف دیگر گفتار درست و مغفرت الهی است؛ ولی این برداشت هم ناصواب نیست که بپذیریم تقوای درونی فضایی معنوی ایجاد میکند که نتیجهی آن اصلاح زبان با درستی در گفتار، و صلاحت اعضا و جوارح در انجام عمل صالح؛ و سرانجام بخشش و مغفرت از طرف خداوند است.
آیاتی که در خلال بحث بدانها اشاره گردید، هر کدام جلوههایی از رشد معنویت در شخصیت فردی انسان است، که بدون تردید اثراتش در رفتار و گفتار به جامعه انسانی برمیگردد وتحقق چنین اموری سعادت را برای جامعه به ارمغان میآورد. بنابراین اگر گم شدهی ما در معنویت «آرامش» و «سلامت روان» در فرد و جامعه است، لازمهی آن مشارکت فراگیر شهروندان هر شهر ودیاری در سلامتبخشی وسلامتسازی روان اجتماعی است. «تقوایی» که محور اصلی مقاله قرار گرفت و یکی از راههای رسیدن به معنویت است باید فراگیر و گسترده عمل نماید. یعنی شهروندانی که قصد آن را دارند که در معنویت نقشآفرینی کنند باید پرهیزگاری در گفتار و رفتار داشته باشند. یعنی منشأ امنیت گفتاری باشند و در کلیهی اموری که انسان در آن حضور پیدا میکند، اعم از عرصهی روابط خانوادگی، تجارت، معامله، سیاست، مدیریت و... حضورشان نه تنها اضطرابآور نباشد بلکه آرامش دهنده برای شهروندان باشد. اگر ما به این رشد از معنویت برسیم «فقر معنویت» که از آن نالان و گریان هستیم تبدیل به «غنای معنوی» میشود، آنگاه تشویش اجتماعی جای خود را به آرامش عمومی میبخشد و این امر، غیر ممکن نیست.
معنویت از نگاه سنّت
نظر به اینکه «سنّت» مبیّن قرآن است، صراحتاً نقش تبیین و تفهیم احکام و دستورات الهی را ابلاغ میکند؛ به دوبخش زیربنایی و روبنایی تقسیم میشود.
(بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ)[نحل:44]؛ «(پیغمبران را) همراه با دلائل روشن و معجزات آشكار (دالّ بر پیغمبری ایشان)، و همراه با كتابها فرستادهایم، و قرآن را بر تو نازل كردهایم تا این كه چیزی را برای مردم روشن سازی كه برای آنان فرستاده شده است (كه احكام و تعلیمات اسلامی است) و تا این كه آنان (قرآن را مطالعه كنند و درباره مطالب آن) بیندیشند.»
نقش روبنایی که انجام امور و دستورات خداوند است، زیربنای آن در مرحلهی اول عقیده و اصلاح باور و بینش انسان است، و در مرحلهی بعدی تربیت انسان با حضور موثرش در اجتماع است. این حضور بدون باور و بینش درست ایمانی واخلاق و به همراه داشتن فضایل اخلاقی، حضوری مفید و کارساز در جامعه نمیباشد. لذا صرفنظر از تبیین قرآن، آموزههای سنّت سرشار از تربیت معنوی است، تربیتی که هر لحظه ربط انسان را با پروردگار حفظ میکند. چون معنویت بدون ربط قلبی و درونی انسان با خداوند امری غیر ممکن است، لذا از برخاستن از بستر خواب تا حضور مجدد در بستر خواب -یعنی تمام مراحل و امور انجام شده در بیداری- هیچ لحظهای و هیچ عملی نیست، مگر اینکه همراه با سنت و ذکر معنوی در راستای تغذیهی روح گرسنهی انسان است. گویی هر لحظه و هر عمل و هر نشست و برخاست، لحظهای طلایی برای جذب انرژی مثبت از منبع فیّاض معنویت در راستای فاصله گرفتن از عواملی است که فضایل انسانی را تهدید میکند، بنابراین بخش اعظمی از سنّتهای پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) انسان را به سوی رشد کمالات و معنویت سوق میدهد.
برای همین رسول گرامی فرموده است : (ملاکُ الدّینِ الورعُ ) یعنی «پرهیزگاری پایه و اساس دین است»(9)
در این حدیث رسول گرامی(صلیاللهعلیهوسلم) پرهیزگاری و پارسایی را ملاک دینداری قرار میدهد؛ چون فلسفهی تربیت اسلامی، رشد کمالات وفضایل در انسان است، تا وجود او آرامشبخش و امنیتآفرین برای جامعه باشد، ورود پرهیزگارانه بدون رشد معنویت و غنای درون ممکن و میّسر نیست. اگر معنویت را بازخوانی کنیم میتوان گفت: معنویت یعنی «غنای درون». هرگاه انسان به این پله و جایگاه از نظر درونی برسد، به سطحی از بی نیازی میرسد که نه حقوق دیگران را تهدید میکند و نه خود، حریص و گرسنه بر هر سفرهای دست درازی میکند؛ و نه آرامش خود و دیگران را به هم میزند. به همین خاطر رسول گرامی(صلیاللهعلیهوسلم) در یکی از فرمودههایش ما را هدایت میکند که در راستای آن گام برداریم، و ما را به جست وجوی چهار واژهی کلیدی «هدایت»، «تقوا»، «عفّت» و «غنا» که محور معنویت هستند، سفارش میکند:
(اللّهُمَّ انِّی أسأَلُکَ الهُدی و التُّقی و العِفافَ و الغِنی)(10) «خداوندا ،من از تو هدایت، تقوا، پاکدامنی و بینیازی مسألت دارم.»
در این حدیث پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوسلم)، مؤمنان را آموزش میدهد به درخواستی از خداوند که ضامن درون و بیرون آنان میباشد، در واقع حدیث فوق بر دو رکن اساسی و محوری استوار است؛ رکن اوّل درونی است که عبارت است از «هدایت» و «تقوا» و رکن دوّم که بیرونی و نتیجهی نیروی معنویت درون است، «عفاف» و «غنا» است. میتوان گفت هدایت، چراغ درون است و تقوا نگهبان آن، که هم حافظ نفس است و هم حافظ عقل. اگر این دو در مسیر درست حرکت کنند پاکدامنی که عبارت است از سلامت نفس و جامه، تحقق پیدا میکند؛ زیرا زشتترین آفت اجتماعی «بیعفّتی» است. هر چند اهل فن، عفّت را محدود به پاکدامنی اخلاقی نکردهاند؛ بلکه به عفّت در «کلام» و «عفّت نسبت به مال دیگران» و عفت در مقابل «ناموس دیگران» تقسیم کردهاند، زیرا «عفّت» صاحبش را از مغلوب شدن در برابر «شهوت» باز میدارد.(11)
از فرمودهی پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوسلم) به این نتیجه میرسیم که «بینیازی» بینیازی مالی و اقتصادی نیست، بلکه غنای درون است. چنانچه در حدیث دیگری رسول اکرم(صلیاللهعلیهوسلم) غنای نفس را رمز نیکفرجامی انسان مؤمن قلمداد میکند.
(لیسَ الغِنی عَن کَثرَةِ العَرَضِ،ولکِنَّ الغِنی غِنَی النَّفسِ)(12) «بی نیازی به کثرت و فراوانی مال نیست، بلکه بی نیازی غنای نفس و درون انسان است.»
از احادیث وآیات مورد اشاره در بحث به این نتیجه میرسیم که معنویت همان «غنای درون» است و جلوههای آن «تقوا»، «هدایت»، «عفت» و «بینیازی» است؛ که هدف کلّی سلامت فرد و جامعه را به دنبال دارد. واین امر مبارک هم در گرو تربیت «نفس» انسان و تقویت «تقوا» در درون و کنترل و مهار«فجور» است.
_______
ارجاعات:
1-قطب، محمد، روش تربیتی در اسلام، سید محمد مهدی جعفری، شفق،1362، ص 200
2-فرهنگ معین، جلد3، ص4244
3-فرهنگ لاروس، جلد/2، ص1935
4-دکتر وهبة الزّحیلی، فقه خانواده در جهان معاصر، عبدالعزیزسلیمی، نشر احسان، 1382،ص45
5-فی ظلال، سیّد قطب، دکتر خرّم دل، نشر احسان،1387، ص 160
6-تفسیر روح المعانی، سیّدمحمود آلوسی، دار الحدیث، قاهره، 2005، ص255
7-تفسیر کشّاف، زمخشری، مسعودانصاری، ققنوس، 1389، ص 766
8-تفسیر کبیر، امام فخر رازی، المکتبة التوفیقیه، القاهره
9-النهایه فی غریب الحدیث،والأثر، محمد الجزری ابنالأثیر، دار ابن الجوزی،1427، ص968
10-صحیح مسلم/6904، دارالکتاب العربی، بیروت،2004
11-راغب اصفهانی، مفردات قرآنی، جهانگیر ولدبیگی،نشر آراس، 359
12-سنن ترمزی، حدیث 2373
نظرات